بهترین انیمیشن های عاشقانه دنیا؛ از گوش پشت ناتردام تا وال ای
8/10
انیمیشن ها همیشه برای کودکان ساخته نشدهاند. این تصاویر متحرک گاهی درون خود مطالبی را دارند که فقط بزرگتر ها میتوانند از آن سر در بیآورند مانند عشق. در این مقاله میخواهیم انیمیشن های عاشقانه را کم و بیش به شما معرفی کنیم.
چیزی که در این صفحات رنگی به چشم میخورد خلاقیت بی انتهاست و در میان خلاقیتی بیانتها میتوان بسیاری مفاهیم را گنجاند درد، کمدی، عشق، خیانت در فضایی بیرون آمده از دل داستانها. با ما همراه باشید تا نگاهی به بهترین انیمیشن های عاشقانه بیاندازیم.
لیست بهترین انیمیشن های عاشقانه دنیا
انیمیشنهای عاشقانه در طول سالها گذشته از تاریخ تولید این نوع آثار پیشرفتهای متفاوتی داشته و مفاهیم خود را با تغییر فرهنگ و جامعه به روز کرده است. از عناوینی با حضور شاهزادههای در خطر و متنظر پرنس گرفته که با تکلونوژی قدیم ساخته میشدند، تا عناون هایی که زنان در آنها خود به ماجراجویی میروند، عشق را پیدا میکنند و با شجاعت آنرا در دستن خود میگیرند. با معرفی بهترین انیمیشن های جهان در ژانر عاشقانه و رمانتیک همراه ما باشید.
گنومئو و ژولیت یک انیمیشن رمانتیک و خانوادگی است که بر اساس نمایشنامه معروف رومئو و ژولیت از ویلیام شکسپیر ساخته شده است، اما با این تفاوت که شخصیتهای اصلی این داستان عاشقانه، گنومهای باغ هستند. این انیمیشن در سال ۲۰۱۱ توسط کلی آزبری کارگردانی شده و تحت توزیع شرکت تاچاستون پیکچرز عرضه شد. در این فیلم، گنومها در دو باغ مجاور زندگی میکنند و با یکدیگر دشمنی دیرینه دارند: گنومهای آبی به رهبری گنومئو و گنومهای قرمز به رهبری ژولیت.
در این داستان، گنومئو و ژولیت با وجود دشمنی خانوادههایشان، عاشق یکدیگر میشوند و تلاش میکنند تا با موانع بزرگی که پیش روی آنهاست مقابله کنند. اما خلاف نمایشنامه شکسپیر، این داستان به تراژدی ختم نمیشود، بلکه با ازدواج گنومئو و ژولیت و پایان دادن به دشمنیها، به خوشی و صلح ختم میشود.
گنومئو و ژولیت با استفاده از موسیقیهای محبوب التون جان، موقعیتهای کمدی و المانهای بصری جذاب، توانسته است توجه تماشاچیان جوان و خانوادهها را به خود جلب کند. با این حال، این انیمیشن برای بزرگسالان به اندازه کودکان جذاب نبوده و برخی منتقدان آن را به دلیل پرداخت نه چندان عمیق به داستان شکسپیر و کمبود لحظات واقعا خندهدار، مورد نقد قرار دادهاند.
انیمیشن وال ای (WALL-E) که در سال ۲۰۰۸ توسط استودیوهای پیکسار تولید شد، یکی از انیمیشن های معروف عاشقانه است و داستان یک ربات کوچک و تنها به نام وال ای را روایت میکند که در زمینی پوشیده از زباله، مأموریت دارد آن را تمیز کند. وال ای که سالها در تنهایی به جمعآوری زبالهها مشغول بوده، با ورود ربات دیگری به نام ایو که برای جستجوی نشانههای حیات فرستاده شده است، دچار تحول میشود. این دو با هم ماجراجوییهایی را آغاز میکنند که سرانجام به بازگشت بشریت به زمین ختم میشود.
این فیلم نه تنها یک داستان عاشقانه تماشایی و دلنشین است، بلکه به موضوعات مهمی چون مصرفگرایی بیرویه، تأثیر انسان بر محیط زیست و زندگی ساکنانه بشر میپردازد. وال ای با استفاده از کمترین دیالوگ و بیشتر از طریق حرکات بدنی و صداهای رباتیک برقراری ارتباط میکند، که جلوههای ویژه صدا و موسیقی توماس نیومن زیبایی خاصی به آن بخشیده است.
درون کهکشانی (Entergalactic) یک اثر ویژه و متفاوت از کید کودی و یکی از کارتون های سینمایی عاشقانه است که در قالب یک فیلم انیمیشنی عرضه شده و همراه با آلبوم موسیقی او تولید گردیده است. این انیمیشن، که به کارگردانی فلچر مولز ساخته شده، در یک ماجراجویی رومانتیک مدرن قرار دارد و با استفاده از تصاویر خیرهکننده و موسیقی معنادار، تجربهای فراموشنشدنی را برای تماشاگر فراهم میآورد.
داستان در مورد جباری، یک هنرمند خیابانی در نیویورک، و میدو، هنرمندی خلاق که به تازگی به همسایگی جباری نقل مکان کرده است، میپردازد. جذابیت میان این دو شخصیت به سرعت شکل میگیرد و تبدیل به یک داستان عاشقانه میشود که زندگیهای هنری آنها را به هم پیوند میزند. این فیلم انیمیشنی تنها به روایت یک داستان عاشقانه ساده بسنده نکرده، بلکه با ترکیب هنر و موسیقی، تأثیر ژرفی بر تماشاچی میگذارد.
انیمیشن درون کهکشانی با طراحی بصری بینظیر و روایت داستانی جذاب خود توانسته است تماشاگران را درگیر کند. استایل بصری این اثر تا حدودی تحت تأثیر فیلمهای قبلی موفق مانند اسپایدرمن: درون دنیای عنکبوتی بوده و به آن عمق و زیبایی خاصی بخشیده است.
المنتال (Elemental) یک انیمیشن دیدنی از پیکسار است که در سال ۲۰۲۳ منتشر شده و داستان آن در شهری خیالی به نام سیتی المنت جریان دارد، جایی که موجودات نمادین عناصر طبیعی (آتش، آب، خاک و هوا) در کنار هم زندگی میکنند. به عنوان نمونهای از بهترین انیمیشن های عاشقانه محوریت داستان بر روی دو شخصیت به نامهای امبر و وید است. امبر، نمایندهی عنصر آتش، در حالی که وید نمایندهی عنصر آب است. این دو علیرغم تفاوتهای بنیادین خود، در یک داستان عاشقانه غیرمنتظره قرار میگیرند که به طور طنزآمیز و جذاب به تصویر کشیده شده است.
این انیمیشن با بهرهگیری از طراحیهای بصری خیرهکننده و انیمیشنسازی پیشرفته، دنیایی را خلق کرده که در آن عناصر طبیعی به شکلی نوین و خلاقانه به حیات درآمدهاند. المنتال به خوبی توانسته است مفاهیمی چون تفاوتها و تضادهای بین فرهنگها و طبقات مختلف را به تصویر بکشد، با این حال، برخی منتقدان از فیلمنامه و داستان آن به دلیل پیشبینیپذیر بودن و نداشتن عمق کافی انتقاد کردهاند. با این حال، جذابیت شخصیتها و ماجراجوییهای آنها تماشای این انیمیشن را لذتبخش کرده است.
انیمیشن سیندرلا که در سال ۱۹۵۰ توسط استودیوهای والت دیزنی تولید شد، یکی از کلاسیکهای بیزمان و نمونهای کامل از انیمیشن های رمانتیک است که بر اساس داستان قدیمی شارل پرو به روایت میپردازد. این فیلم نه تنها به دلیل داستان جذاب و شخصیتهای دوستداشتنیاش محبوبیت یافت، بلکه به خاطر کیفیت بالای انیمیشن و موسیقی متن زیبا نیز شهرت پیدا کرد.
در داستان سیندرلا، دختر جوانی به نام سیندرلا که پس از مرگ پدرش توسط نامادری و خواهران ناتنیاش به بردگی گرفته شده و مجبور به انجام کارهای خانه است، با کمک یک پری مهربان توانست به یک مهمانی شاهانی برود که در آنجا شاهزاده به دنبال همسر است. سیندرلا با کفش شیشهای معروفش توجه همه را به خود جلب میکند و داستان به سمت پایانی خوشایند پیش میرود که در آن عشق و نیکی پیروز میشوند.
عروس مرده (Corpse Bride)، ساخته تیم برتون در سال ۲۰۰۵، یک انیمیشن های عاشقانه امریکایی، داستانی و موزیکال است که با تکنیک انیمیشن استاپ-موشن ساخته شده. این فیلم داستان ویکتور ون دورت را روایت میکند که به طور ناخواسته با یک عروس مرده به نام امیلی ازدواج میکند و به دنیای مردگان کشیده میشود. این فیلم به خاطر داستان خلاقانه و تصویرسازی بصری استثناییاش معروف است و در آن دنیای زندگان به شکلی خاکستری و بیروح نشان داده شده، در حالی که دنیای مردگان پر از رنگ و شادی است.
عروس مرده از آثار برجسته تیم برتون است که شخصیتهای آن بر اساس ترکیبی از زیباییشناسی گوتیک و فانتزی شکل گرفتهاند. این فیلم همچنین نمونهای بارز از انیمیشن استاپ-موشن است که در آن هر حرکت شخصیتها به صورت دستی و با جزئیات بسیار بالا طراحی شده است. داستان فیلم پیرامون مفاهیم عشق و فداکاری میچرخد و نشان میدهد که چگونه شخصیتهای اصلی برای یکدیگر قربانیهایی انجام میدهند. از ویژگیهای خاص این فیلم میتوان به استفاده از موسیقی دنی الفمن اشاره کرد که با افزودن عناصر موزیکال به زیباییهای بصری فیلم میافزاید.
ماوکا: آواز جنگل یک انیمیشن اوکراینی است که بر اساس نمایشنامهای از لسیا اوکراینکا، نویسنده معروف اوکراینی، ساخته شده است. این اثر داستانی فانتزی و اکوفرندلی را روایت میکند که در دل جنگلهای جادویی اوکراین جریان دارد و شخصیت اصلی آن، ماوکا، نمایندهی روح جنگل است.
ماوکا در تلاش است تا محیط زیست خود را در برابر تهدیدات انسانها محافظت کند و در این مسیر با لوکاس، یک هنرمند جوان انسانی، عاشق میشود. این عشق باعث میشود ماوکا بین دو دنیای مختلف، جنگل و جامعه انسانها، گیر کند و باید بین وظیفهاش به عنوان محافظ جنگل و عشقش به لوکاس یکی را انتخاب کند.
انیمیشن ماوکا: آواز جنگل با استفاده از عناصر فولکلور اوکراینی و اسلاوی و داستانپردازی که با موسیقی محلی عجین شده، توانسته تجربهای بصری و شنیداری غنی ارائه دهد. کارگردانان، اولکساندرا روبان و اولگ مالاموژ، با خلق این اثر نه تنها به مسائل زیستمحیطی پرداختهاند بلکه داستانی عاشقانه و همچنین پیامهایی درباره صلح و وحدت را به تصویر کشیدهاند که این فیلم را برای تمام سنین دلنشین ساخته است.
زیبای خفته، انیمیشنی کلاسیک از والت دیزنی، در سال ۱۹۵۹ منتشر شد و بر اساس داستانهای کلاسیک اروپایی و به خصوص نسخههای شارل پرو و برادران گریم، شکل گرفته است. این فیلم با بودجهای بسیار بالا و تکنیکهای نوآورانهای در آن زمان ساخته شده و نخستین فیلم انیمیشنی بود که از فرآیند Super Technirama 70mm استفاده کرد تا تصاویری با کیفیت بینظیر ارائه دهد. همین موضوع انیمیشن را به عنوان یکی از بهترین انیمیشن های عاشقانه معرفی میکند.
طراحی بصری فیلم تحت نظارت ایویند ارل، هنرمندی با الهام از نقاشیهای گوتیک پیش از رنسانس، انجام شد که منجر به خلق صحنهها و شخصیتهایی شد که هرکدام شبیه به آثار هنری دقیق و زیبا هستند. این سبک منحصر به فرد، تفاوتهای عمدهای با سایر آثار دیزنی داشت که ممکن است در ابتدا مورد قبول عموم قرار نگرفته باشد، اما به مرور زمان به عنوان یک شاهکار بصری شناخته شده است.
داستان فیلم پیرامون شاهزاده اورورا است که توسط جادوگر شرور مالفیسنت نفرین شده و به خواب ابدی فرو میرود، فقط قادر به بیدار شدن با بوسه عشق واقعی است. موسیقی متن فیلم، که برگرفته از باله زیبای خفته تچایکوفسکی است، به خلق یک تجربه شنیداری فوقالعاده کمک کرده که حس و حالی اپرایی به فیلم میبخشد.
دیو و دلبر، انیمیشن عاشقانه ماندگار از استودیوی دیزنی است که در سال ۱۹۹۱ منتشر شد و برگرفته از داستان کلاسیکی فرانسوی به همین نام است. این فیلم داستان دختری به نام بل که به خاطر نجات پدرش خود را در قلعهی یک هیولا مییابد، روایت میکند. دیو، که در واقع شاهزادهای نفرین شده است، باید عشق واقعی را پیش از ریزش آخرین گلبرگ یک گل رز جادویی بیابد تا نفرین بشکند.
فیلم با استفاده از تکنیکهای انیمیشن پیشرفته و موسیقی شگفتانگیزی که توسط آلن منکن ساخته شده، شناخته شده است. شماری از ترانههای فیلم مانند Be Our Guest و Beauty and the Beast، که توسط آنجلا لنزبری خوانده شده، به شهرت جهانی رسیدند و بخش مهمی از فرهنگ پاپ به شمار میآیند. نقدهای برجسته بر روی نحوه پرداخت داستان، کاراکترها و به ویژه تعامل عمیق و پیچیده بین بل و دیو تمرکز دارند، که این ارتباط تدریجی و چالشبرانگیز نه تنها موضوعات مربوط به ظاهر و زیبایی را بررسی میکند، بلکه به معنای واقعی عشق و فداکاری را نیز به تصویر میکشد.
فروزن (Frozen)، انیمیشنی ساختهی استودیوی والت دیزنی، در سال ۲۰۱۳ منتشر شد و بر اساس داستان ملکه برفی اثر هانس کریستیان آندرسن ساخته شده است. داستان حول دو خواهر، السا و آنا، میچرخد که در پادشاهی آرندل زندگی میکنند. السا دارای قدرتهای یخی و برفی است که به طور ناخواسته پادشاهی خود را در زمستانی ابدی محصور میکند. آنا با کمک کریستف، یک فروشنده یخ، و یک آدم برفی بانمک به نام اولاف، برای نجات خواهرش و پادشاهی راهی سفر میشود.
این انیمیشن با موسیقیهای خیرهکننده و شخصیتپردازیهای عمیق مورد تحسین بسیاری قرار گرفت. ترانههایی مانند Let It Go که توسط السا (ایدینا منزل) اجرا میشود، به سرعت به محبوبیت جهانی دست یافت و توانست جوایز متعددی از جمله اسکار بهترین ترانه اصلی را از آن خود کند. فروزن نه تنها به خاطر داستان و موسیقیاش، بلکه به دلیل پیامهایی درباره قدرت خواهری و خودپذیری مورد ستایش قرار گرفته است.
انیمیشن فروزن در زمان اکران، به یکی از پرفروشترین فیلمهای انیمیشن تبدیل شد و توانست رکوردهای فراوانی را در گیشه به دست آورد و تبدیل به یک پدیده فرهنگی شود که مخاطبان و طرفداران بسیاری در سراسر جهان پیدا کرد. این فیلم با بازتاب وسیعی که داشت، نه تنها به موفقیتهای تجاری دست یافت بلکه توانست احساسات و دلهای بینندگان بسیاری را نیز تسخیر کند.
شاهزاده و قورباغه (The Princess and the Frog)، انیمیشن عاشقانه، موزیکال و فانتزی است که در سال ۲۰۰۹ توسط استودیوهای انیمیشن والت دیزنی تولید شده است. این فیلم داستان تیانا، یک پیشخدمت جوان و کوشا را روایت میکند که رویای داشتن رستوران خودش را دارد. داستان وقتی جذاب میشود که تیانا تلاش میکند شاهزادهای به نام ناوین را که به قورباغه تبدیل شده است نجات دهد، اما خودش نیز به قورباغه تبدیل میشود و ماجراهای جدیدی برای آنها رقم میخورد.
این انیمیشن به خاطر بازگشت به انیمیشن دستی سنتی و موسیقی جذاب رندی نیومن که مخلوطی از جاز، بلوز، زایدکو و گاسپل است، تحسین شده است. فیلم شخصیتهای به یاد ماندنی و دوست داشتنی دارد و در عین حال، پیامهای مثبتی درباره کار سخت و تلاش برای رسیدن به رویاها را منتقل میکند. تیانا به عنوان اولین شاهزاده سیاهپوست دیزنی و نمایندهای از فرهنگ غنی نیواورلئان، شخصیتی است که به دلیل استقلال و تعهد به اهدافش، الهامبخش بسیاری شناخته شده است.
شاهزاده و قورباغه همچنین به خاطر نمایش مثبت و احترامآمیز از فرهنگ نیواورلئان در دهه ۱۹۲۰ و استفاده از عناصر فولکلور و موسیقی محلی، ستایش شده است. این فیلم توانسته است با وجود برخی نقدها به نمایش وودو، به عنوان یکی از بهترین انیمیشن هی دیزنی در قرن بیست و یکم شناخته شود و تحسینهای زیادی را از منتقدان دریافت کند به دلیل کیفیت انیمیشن، موسیقی و داستانپردازی عمیق و تأثیرگذارش.
آقای فاکس شگفت انگیز (Fantastic Mr. Fox)، یکی از شاهکارهای انیمیشن استاپ-موشن به کارگردانی وس اندرسون است که در سال ۲۰۰۹ منتشر شد. این فیلم بر اساس کتاب کودکان رولد دال ساخته شده و داستان آن در مورد آقای فاکس است که پس از سالها زندگی آرام خانوادگی، دوباره به سرقت از مزارع میپردازد و در نتیجه خانوادهاش را در مخمصهای بزرگ قرار میدهد.
فیلم با طراحی هنری منحصربهفرد و روایت داستانی جذاب خود، توجه زیادی را جلب کرده است. صداپیشگی ژرج کلونی به عنوان آقای فاکس و مریل استریپ به عنوان خانم فاکس، به همراه شخصیتهایی مانند آش و کریستوفرسون، باعث شده تا داستان دارای لایههای عمیقتری از شخصیتپردازی و تعاملات خانوادگی باشد. این فیلم به خوبی میتواند مخاطبان را با دنیایی که شخصیتها در آن زندگی میکنند مرتبط کند و از جنبههای مختلف فرهنگی و اجتماعی غنی است.
آقای فاکس شگفت انگیز به دلیل استفاده از تکنیکهای استاپ-موشن و داستانسرایی هنرمندانهی وس اندرسون، توانسته است جایگاه ویژهای در میان آثار انیمیشنی پیدا کند. این اثر نه تنها مورد توجه بزرگسالان قرار گرفته، بلکه به خاطر ماجراجوییها و شخصیتهای دوستداشتنیاش، برای کودکان نیز بسیار جذاب است. موسیقی متن فیلم، ساخته رندی نیومن، با ترکیبی از سبکهای جاز و بلوز، فضای داستان را غنیتر کرده و به تجربهی دیداری و شنیداری فیلم افزوده است.
انیمیشن مولان، که در سال ۱۹۹۸ توسط استودیوهای والت دیزنی تولید شد، یکی از برجستهترین آثار دوران رنسانس دیزنی است. این فیلم بر اساس افسانههای چینی درباره هوآ مولان ساخته شده و داستان دختری جوان را روایت میکند که برای نجات پدرش و حفظ آبروی خانوادهاش در لباس یک سرباز مرد به جنگ میرود.
مولان توانست با نمایش قدرت و شجاعت یک شخصیت زن اصلی، تحسینهای بسیاری را به خود جلب کند. این فیلم نه تنها به خاطر داستان جذاب و شخصیتپردازی قویاش، بلکه به دلیل طراحیهای هنری که با فرهنگ چینی همخوانی دارد، ستایش شده است. انیمیشن، کاربرد هوشمندانهی طنز و موسیقی تاثیرگذار آن، به ویژه با ترانههایی مانند Reflection و I'll Make a Man Out of You، مولان را به یکی از ماندگارترین آثار دیزنی تبدیل کرده است.
زوتوپیا (Zootopia)، انیمیشن عاشقانه، محبوب و تحسینشده از استودیوی والت دیزنی است که در سال ۲۰۱۶ منتشر شد. این فیلم داستانی جذاب و پرماجرا را در شهری به نام زوتوپیا به تصویر میکشد که در آن حیوانات مختلف در همزیستی و صلح با یکدیگر زندگی میکنند. داستان اصلی فیلم حول محور جودی هاپس، خرگوشی کوچک که تلاش میکند در نیروی پلیس شهر موفق شود و نیک وایلد، روباهی حیلهگر، میچرخد.
زوتوپیا به خوبی موضوعاتی چون تبعیض و پیشداوری را با زبانی ساده و در قالب یک داستان تخیلی به تصویر میکشد. فیلم از طریق شخصیتها و موقعیتهای مختلف به بینندگان نشان میدهد که چگونه تعصبات نادرست میتوانند به افراد و جامعه آسیب برسانند. نکته برجسته دیگر فیلم، استفاده از انیمیشن و طراحیهای بصری بسیار زیبا و دقیق است که محیطی رنگارنگ و پرجزئیات را خلق کردهاند.
صداپیشگان فیلم نیز با ارائه عملکردی قوی، شخصیتها را به خوبی به زندگی آوردهاند. جینیفر گودوین به عنوان جودی و جیسون بیتمن به عنوان نیک، هر دو توانستهاند احساسات و شخصیتهای خود را به خوبی منتقل کنند. موسیقی متن فیلم نیز که توسط مایکل جیاکینو ساخته شده، به خوبی با داستان فیلم هماهنگی دارد و فضای هیجانی و احساسی آن را تقویت میکند.
احتمالا با این انیمیشن نسبت به دیگر موارد آشنایی کمتری داشته باشید اما کسانی که آن را دیدهاند میتوانند گواهی بر کیفیت و ظرافت آن باشند. گوژپشت نوتردام انیمیشنی دراماتیک و موزیکال از استودیوی دیزنی است که در سال ۱۹۹۶ منتشر شد. این فیلم برگرفته از رمان معروف ویکتور هوگو با همین نام، داستان کوازیمودو، ناقوسزن کلیسای نوتردام را به تصویر میکشد که ظاهراً به دلیل شکل ظاهریاش از جامعه طرد شده است.
داستان در دل پاریس قرن پانزدهم میگذرد و به مضامین سنگینی مانند تبعیض، نفرت و رستگاری پرداخته است. کوازیمودو با کمک اسمرالدا، رقاصهای رومانی و فیبوس، کاپیتان نگهبانان، در مقابل فرولو، قاضی سختگیر و بیرحم که قصد دارد اسمرالدا را به خاطر اعتقاداتش دستگیر کند، ایستادگی میکند.
انیمیشن با تصاویری خیرهکننده و موسیقیهایی فوقالعاده که توسط آلن منکن ساخته شده، شهرت زیادی کسب کرده است. ترانههایی مانند Bells of Notre Dame و Out There بسیار تحسینبرانگیز هستند و به خوبی با موضوعات فیلم همخوانی دارند. نقاشیهای فیلم با الهام از هنر گوتیک و عناصر معماری کلیسای نوتردام، جلوههای بصری شگفتانگیزی به فیلم بخشیدهاند که آن را از دیگر آثار دیزنی متمایز میکند.
سخن پایانی
در این مقاله، ما سفری به دنیای پرجاذبه و تأثیرگذار انیمیشنهای عاشقانه داشتیم، جایی که داستانهای عشقی به صورتهای مختلف و در قالبهای گوناگون به تصویر کشیده شدند. از عشقهای دوستانه و محبوبیتهای فوری در "زوتوپیا" گرفته تا روایتهای عمیقتری مانند "گوژپشت نوتردام"، این انیمیشنها نشان دادند که چگونه میتوانند مفاهیمی چون قبولی، فداکاری و تلاش برای رسیدن به عشق واقعی را در قلب مخاطبان جای دهند.
انیمیشنهای عاشقانه با ترکیب خلاقیتهای بصری و موسیقیهای دلنشین، نه تنها بینندگان را سرگرم میکنند بلکه آنها را به چالش میکشند تا درباره ارزشهای انسانی و اهمیت عشق و روابط فکر کنند. این آثار، پردهای از فانتزی را به نمایش میگذارند که پشت آن دنیایی از واقعیتهای عاطفی و تجربیات مشترک انسانی نهفته است.
همانطور که این داستانها را مرور کردیم، میتوان دید که هر انیمیشن به نوعی بازتابدهندهی جنبههای مختلفی از عشق و زندگی است که میتواند بر هر فردی، صرفنظر از سن و جایگاه اجتماعی، تأثیر بگذارد. از خنده و شادی گرفته تا غم و اندوه، این اثرات بیانگر این حقیقت هستند که انیمیشنها میتوانند به عنوان یک ابزار قدرتمند برای بیان داستانهایی باشند که شاید در قالبهای دیگر نتوان آنها را به خوبی بیان کرد.